وينفرد شفر در روزهاي اول كه قرار ملاقات افتخاري و او بود چنان آرام و مطيع نشان ميداد كه فكر ميكرديم هرچه استقلال به اين مربي بگويد، همان است!
به گزارش شفقناورزشی، خبرورزشی در ادامه نوشت: شفر آنقدر مطيع و سر به زير نشان ميداد که حتي در ابتدا پذيرفت دستيار ايراني داشته باشد و با خودش از آلمان كسي را نياورد.
شفر ميدانست استقلال يك تيم پرطرفدار است كه بايد در اين تيم آرام آرام جا بيفتد. يكشبه و يكروزه نميشد توقع داشت كه وينفرد شفر به مربي محبوب آبيها تبديل شود.
در نتيجه او چارهاي نداشت مگر اينكه به آقاي مدير بگويد هرچه شما امر كنيد، همان در تيم اجرا خواهد شد… شايد افتخاري هم از اين مربي حرفگوشكن خوشش آمده بود؛ كدام مدير بدش ميآيد كه سرمربي به او بگويد پرزيدنت؟
شفر اما زرنگي خود را گذاشته بود براي چنين روزهايي. او نرم و يواش، خيلي زيركانه كارش را انجام داد. ابتدا نظر اعضاي كميته فني را سياستورزانه وتو كرد. دو مربي معرفي شده از سوي كميته فني را خيلي زيركانه، پا در هوا نگه داشت و يكي از آنها را پس از مدتها معطلي به جمع اعضاي كادر فني راه داد.
مترجم شفر در روزهاي اول يك نفر ديگر بود اما چندي بعد ديديم محمدحسين زرندي، مدير رسانهاي استقلال كنار اين آلماني بدقلق مينشيند. مردي كه به ظاهر اخلاقش خوب است و با همه ميخندد اما دروني پيچيده و متلاطم دارد.
شفر كه از اول قرار نبود با خودش به استقلال مربي بياورد اما پسرش را خيلي نرم به استقلال تحميل كرد. ساشا با گرفتن ويزا و اجازه كار در ايران وارد تهران شد تا آناليزور استقلال باشد؛ گويي استقلال در گزينههاي ايرانياش حتي يك آناليزور هم نداشت!
معرفي دو مربي آلماني به باشگاه حركت بعدي آقاي شفر بود؛ او اين كار را هم نرم و آرام انجام داد و به مديرعامل استقلال در واقع فهماند حرفهاي روز اول فقط براي باز شدن راه و آشنايي اين مربي با فضاي استقلال بود؛ در غير اين صورت شفر همين كه راه و چاه را شناخت، تبديل شد به همان گزينههاي آشناي هميشگي فوتبال ايران.
آنها براي راحتي خود و نفع رساندن به دوستان و آشنايان همه كار ميكنند؛ بعضيها از اول دستشان رو ميشود، خيليها مثل شفر آرام و يواش خودشان را نشان ميدهند!
انتهای پیام