شفقنا ورزشی _هرچه زایندهرود خشک بود و تشنه بود و بىآب بود، برعکسش نمایش استقلال و ذوبآهن، دیدنى، سیرابکردنى و پر بود از امواج هنرهاى فردى و هنرهاى جمعى مهمان و صاحب خانه.
١- برخلاف نظر خیلىها که عقیده دارند باید همه چیزمان به همه چیزمان بیاید، فوتبالى که ذوبآهن و استقلال بازى کردند، هیچ شباهتى به خیلى چیزها نداشت. خیلى برتر بود و خیلى هم سرتر.
از جمله، این مسابقه هیچ نشانهاى از سوءمدیریت رایج در اداره رودخانه زایندهرود نداشت. هرچه زایندهرود خشک بود و تشنه بود و بىآب بود، برعکسش نمایش استقلال و ذوبآهن، دیدنى، سیرابکردنى و پر بود از امواج هنرهاى فردى و هنرهاى جمعى مهمان و صاحب خانه.
اگر زندهرود بدل شده به خشکینهرود، نمایش دوجانبه و همه فن حریفانه ذوبآهن و استقلال، نه فقط گل آنهم به تعداد ۴ تا داشت بلکه هرلحظه با حرکتى و با «آنى» که انجامش در تصور نمىگنجید، صحنههاى بدیع و لحظههاى بىبدیل فراهم مىآورد.
شوت به اندازه کافى زده شد. سانترها و ارسالها به گل منجر شد. مهارت تکنیکى بالا بود و خلاقیت در اوج. پاسهاى غافلگیرکننده از روحا… باقرى و پاسهاى دفاع خرابکن، توسط محمدرضا حسینى. یک، دو پاس دیوارى، حفظ توپ در ١٨ قدم حریف و هر نوع زیبایى دیگر.
ذوبآهن در هجومى که به یارانش شد، نباخته است.
استقلال در حمله به یاران کلیدى اش چیزى را از دست نداد.
شفر و نمازى، دو نماد برنده بودند. مردانى که امتیاز از دست مىدهند ولى اعتبار خود را بالا مىبرند.
ذوبآهن، بزرگى که کوچک اداره مىشود
٢- بعد از ۴۵ سال که از حضور ذوبآهن در فوتبال ایران مىگذرد، یکباره معلوم مىشود که این تیم بزرگ، چقدر کوچک است.
بازى ذوبآهن- استقلال که دیدنى بود و ستودنى، ورزشگاه فولادشهر را پر کرده بود از مردمى مشکلپسند که حتى براى یک ثانیه هم احساس ندامت و پشیمانى نداشتند که چرا به ورزشگاه آمدند. چرا بلیت خریدند و چرا در سکوهاى ناراحت نشستند.
هر ٨ هزار نفرى که مىتوانستند بیایند و آمدند، محو بازى خوب و بلکه «شاهبازى» هفته دوم شدند. ٨ هزار نفر در فولادشهر. به نظر شما خیلى کم نیست؟ به نظر شما این فوتبال و این مسابقه و این کلاس، ٨٠ هزار نفر تماشاگر لازم نداشت؟
ذوبآهن چه چیز کم دارد که یک ورزشگاه ٣٠ تا ۴٠ هزار نفره، نباید و نمىتواند داشته باشد؟ آیا اینهم به دلار و سایر ارزها و «بازار ثانویه» و رشد تصاعدى قیمتها بستگى دارد؟
مگر بیماریم؟
٣- پیکان در حضور ۳۰، ۴۰ تماشاگر، سه گل به سایپا مىزند. پارس جنوبى در روزى که بازى اش دیدن دارد و تماشاگرانش انگشتشمارند، ٢ گل به نفت مسجد سلیمان مىزند.
استقلال صنعتى- تنومندترین شاخه درخت استقلال اهواز- بازى ١- صفر برده را در دو دقیقه (٩٢ و ٩۴) به پدیده مىبازد. تماشاگر، زیر ۶٠ نفر یا ٧٠ نفرند.
چرا چنین است؟ چرا تیمها، چه خوب مثل ذوبآهن و چه بد مثل دیگران، به هیچ دلى وصل و متصل نیستند؟
فوتبال بىتماشاگر را امیر قلعهنویى، به چه تشبیه کرد و البته درست هم گفت؟
ذوبآهن بعد از ۴٠ سال، ٨ هزار نفر را مىتواند سر سفره هنر خود بنشاند. پیکان، مىبرد، اما دیده نمىشود. با اینکه بازى اش دیدنى هم هست.
پارس جنوبى، استقلال اهواز و نیز سایپا هم، لشکریان یک نفره و چند نفرهاند.
این همه پول مىدهیم که چه بشود؟ حاتم طایى مىشویم که دیده نشویم و تحسین نشویم؟ مگر مریضیم؟
از جمله، این مسابقه هیچ نشانهاى از سوءمدیریت رایج در اداره رودخانه زایندهرود نداشت. هرچه زایندهرود خشک بود و تشنه بود و بىآب بود، برعکسش نمایش استقلال و ذوبآهن، دیدنى، سیرابکردنى و پر بود از امواج هنرهاى فردى و هنرهاى جمعى مهمان و صاحب خانه.
اگر زندهرود بدل شده به خشکینهرود، نمایش دوجانبه و همه فن حریفانه ذوبآهن و استقلال، نه فقط گل آنهم به تعداد ۴ تا داشت بلکه هرلحظه با حرکتى و با «آنى» که انجامش در تصور نمىگنجید، صحنههاى بدیع و لحظههاى بىبدیل فراهم مىآورد.
شوت به اندازه کافى زده شد. سانترها و ارسالها به گل منجر شد. مهارت تکنیکى بالا بود و خلاقیت در اوج. پاسهاى غافلگیرکننده از روحا… باقرى و پاسهاى دفاع خرابکن، توسط محمدرضا حسینى. یک، دو پاس دیوارى، حفظ توپ در ١٨ قدم حریف و هر نوع زیبایى دیگر.
ذوبآهن در هجومى که به یارانش شد، نباخته است.
استقلال در حمله به یاران کلیدى اش چیزى را از دست نداد.
شفر و نمازى، دو نماد برنده بودند. مردانى که امتیاز از دست مىدهند ولى اعتبار خود را بالا مىبرند.
ذوبآهن، بزرگى که کوچک اداره مىشود
٢- بعد از ۴۵ سال که از حضور ذوبآهن در فوتبال ایران مىگذرد، یکباره معلوم مىشود که این تیم بزرگ، چقدر کوچک است.
بازى ذوبآهن- استقلال که دیدنى بود و ستودنى، ورزشگاه فولادشهر را پر کرده بود از مردمى مشکلپسند که حتى براى یک ثانیه هم احساس ندامت و پشیمانى نداشتند که چرا به ورزشگاه آمدند. چرا بلیت خریدند و چرا در سکوهاى ناراحت نشستند.
هر ٨ هزار نفرى که مىتوانستند بیایند و آمدند، محو بازى خوب و بلکه «شاهبازى» هفته دوم شدند. ٨ هزار نفر در فولادشهر. به نظر شما خیلى کم نیست؟ به نظر شما این فوتبال و این مسابقه و این کلاس، ٨٠ هزار نفر تماشاگر لازم نداشت؟
ذوبآهن چه چیز کم دارد که یک ورزشگاه ٣٠ تا ۴٠ هزار نفره، نباید و نمىتواند داشته باشد؟ آیا اینهم به دلار و سایر ارزها و «بازار ثانویه» و رشد تصاعدى قیمتها بستگى دارد؟
مگر بیماریم؟
٣- پیکان در حضور ۳۰، ۴۰ تماشاگر، سه گل به سایپا مىزند. پارس جنوبى در روزى که بازى اش دیدن دارد و تماشاگرانش انگشتشمارند، ٢ گل به نفت مسجد سلیمان مىزند.
استقلال صنعتى- تنومندترین شاخه درخت استقلال اهواز- بازى ١- صفر برده را در دو دقیقه (٩٢ و ٩۴) به پدیده مىبازد. تماشاگر، زیر ۶٠ نفر یا ٧٠ نفرند.
چرا چنین است؟ چرا تیمها، چه خوب مثل ذوبآهن و چه بد مثل دیگران، به هیچ دلى وصل و متصل نیستند؟
فوتبال بىتماشاگر را امیر قلعهنویى، به چه تشبیه کرد و البته درست هم گفت؟
ذوبآهن بعد از ۴٠ سال، ٨ هزار نفر را مىتواند سر سفره هنر خود بنشاند. پیکان، مىبرد، اما دیده نمىشود. با اینکه بازى اش دیدنى هم هست.
پارس جنوبى، استقلال اهواز و نیز سایپا هم، لشکریان یک نفره و چند نفرهاند.
این همه پول مىدهیم که چه بشود؟ حاتم طایى مىشویم که دیده نشویم و تحسین نشویم؟ مگر مریضیم؟
منبع: خبرورزشی